و او بزرگ تر است ...
باد بهار مرهم دلهای خسته است گل مومیایی پر و بال شکسته است
وقت است اگر ز پوست برآیند غنچه ها شیر شکوفه زهر هوا را شکسته است
بهارا، تلخ منشین خیز و پیش آی گره واکن ز ابرو، چهره بگشای
سر و رویی به سرو و یاسمن بخش نوایی نو به مرغان چمن بخش